آیه 72 سوره هود

از دانشنامه‌ی اسلامی

قَالَتْ يَا وَيْلَتَىٰ أَأَلِدُ وَأَنَا عَجُوزٌ وَهَٰذَا بَعْلِي شَيْخًا ۖ إِنَّ هَٰذَا لَشَيْءٌ عَجِيبٌ

[11–72] (مشاهده آیه در سوره)


<<71 آیه 72 سوره هود 73>>
سوره :سوره هود (11)
جزء :12
نزول :مکه

ترتیل

ترجمه (مکارم شیرازی)

ترجمه های فارسی

زن گفت: ای وای! آیا می‌شود من بزایم با آنکه پیری سالخورده‌ام و شوهرم نیز مردی پیر و فرتوت است؟ این چیزی بسیار شگفت‌انگیز است.

[همسر ابراهیم] گفت: ای وای بر من! آیا فرزند آورم در حالی که من پیرزنم و این شوهر من است که در سنّ سالخوردگی است؟ یقیناً این چیزی بسیار شگفت است!!

[همسر ابراهيم‌] گفت: «اى واى بر من، آيا فرزند آورم با آنكه من پيرزنم، و اين شوهرم پيرمرد است؟ واقعاً اين چيزِ بسيار عجيبى است.»

زن گفت: واى بر من، آيا در اين پيرزالى مى‌زايم و اين شوهر من نيز پير است؟ اين چيز عجيبى است.

گفت: «ای وای بر من! آیا من فرزند می‌آورم در حالی که پیرزنم، و این شوهرم پیرمردی است؟! این راستی چیز عجیبی است!»

ترجمه های انگلیسی(English translations)

She said, ‘Oh, my! Shall I, an old woman, bear [children], and [while] this husband of mine is an old man?! That is indeed an odd thing!’

She said: O wonder! shall I bear a son when I am an extremely old woman and this my husband an extremely old man? Most surely this is a wonderful thing.

She said: Oh woe is me! Shall I bear a child when I am an old woman, and this my husband is an old man? Lo! this is a strange thing!

She said: "Alas for me! shall I bear a child, seeing I am an old woman, and my husband here is an old man? That would indeed be a wonderful thing!"

معانی کلمات آیه

عجوز: پير زن. اين تسميه به علّت عاجز بودن او از كارهاى بسيار است. گويند: آن مخصوص پير زنان است جمع آن عجائز و عجز است.

شيخ: پير. به قولى از چهل سالگى و به قولى از پنجاه سالگى و به قولى از پنجاه و يك تا آخر عمر است و گويند تا هشتاد سالگى است.

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


قالَتْ يا وَيْلَتى‌ أَ أَلِدُ وَ أَنَا عَجُوزٌ وَ هذا بَعْلِي شَيْخاً إِنَّ هذا لَشَيْ‌ءٌ عَجِيبٌ «72»

(همسر ابراهيم) گفت: اى واى بر من! آيا داراى فرزند مى‌شوم در حالى كه من پيرزنم و اين شوهرم پيرمرد؟ براستى كه اين چيز عجيبى است!

نکته ها

همسر ابراهيم عليه السلام براستى حقّ داشت كه تعجّب كند، زيرا او «عَجُوزٌ عَقِيمٌ» بود «2» يعنى علاوه بر پيرى و داشتن سنّى حدود نود سال، در جوانى نيز نازا بود و ابراهيم عليه السلام نيز صد سال داشت.

به فرموده‌ى تفسير الميزان، «بَعْل» به كسى مى‌گويند كه نيازى به ديگرى نداشته باشد و بتواند روى پاى خودش بايستد، و از آنجا كه شوهر مى‌تواند مخارج خود را به تنهايى تأمين نمايد، به او «بَعل» گفته مى‌شود.

به نخلى هم كه نياز به آبيارى نداشته باشد، «بعل» اطلاق مى‌گردد.


«2». ذاريات، 29.

جلد 4 - صفحه 92

پیام ها

1- زن مى‌تواند به مرحله‌اى برسد كه با فرشتگان سخن بگويد. «قالَتْ»

2- اظهار تعجّب از اعمال قدرت الهى، منافاتى با ايمان به خداوند ندارد. «إِنَّ هذا لَشَيْ‌ءٌ عَجِيبٌ»

3- قدرت خدا را در امكانات محدود خود محصور نسازيم. «أَنَا عَجُوزٌ، بَعْلِي شَيْخاً» (هميشه اسباب و علل ظاهرى، كارساز نيست)

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



قالَتْ يا وَيْلَتى‌ أَ أَلِدُ وَ أَنَا عَجُوزٌ وَ هذا بَعْلِي شَيْخاً إِنَّ هذا لَشَيْ‌ءٌ عَجِيبٌ (72)

«1» بحار الانوار ج 12 ص 5، و علل الشرايع ص 35، و تفسير عياشى ج 2 ص 153.

«2» تفسير مجمع البيان ج 3 ص 180.

جلد 6 - صفحه 104

قالَتْ يا وَيْلَتى‌ أَ أَلِدُ: گفت ساره بر سبيل تعجب اى عجبا! آيا من اولاد آورم. وَ أَنَا عَجُوزٌ: و من پيرزنم. محمد بن اسحق گفته: ساره را نود و دو سال بود. وَ هذا بَعْلِي شَيْخاً: و اين شوهر من است در حالتى كه پيرى است صد و بيست ساله يا صد و دوازده. إِنَّ هذا لَشَيْ‌ءٌ عَجِيبٌ‌: بدرستى كه آن چيزى كه مى‌گوئيد يا اين امر كارى سخت عجيب است. و استعجاب او بنابر عادت بود نه بر وجه قدرت، چه عادت قرار نگيرد بر حدوث ولد از پيرزن و پيرمردى.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ لَقَدْ جاءَتْ رُسُلُنا إِبْراهِيمَ بِالْبُشْرى‌ قالُوا سَلاماً قالَ سَلامٌ فَما لَبِثَ أَنْ جاءَ بِعِجْلٍ حَنِيذٍ (69) فَلَمَّا رَأى‌ أَيْدِيَهُمْ لا تَصِلُ إِلَيْهِ نَكِرَهُمْ وَ أَوْجَسَ مِنْهُمْ خِيفَةً قالُوا لا تَخَفْ إِنَّا أُرْسِلْنا إِلى‌ قَوْمِ لُوطٍ (70) وَ امْرَأَتُهُ قائِمَةٌ فَضَحِكَتْ فَبَشَّرْناها بِإِسْحاقَ وَ مِنْ وَراءِ إِسْحاقَ يَعْقُوبَ (71) قالَتْ يا وَيْلَتى‌ أَ أَلِدُ وَ أَنَا عَجُوزٌ وَ هذا بَعْلِي شَيْخاً إِنَّ هذا لَشَيْ‌ءٌ عَجِيبٌ (72) قالُوا أَ تَعْجَبِينَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ رَحْمَتُ اللَّهِ وَ بَرَكاتُهُ عَلَيْكُمْ أَهْلَ الْبَيْتِ إِنَّهُ حَمِيدٌ مَجِيدٌ (73)

فَلَمَّا ذَهَبَ عَنْ إِبْراهِيمَ الرَّوْعُ وَ جاءَتْهُ الْبُشْرى‌ يُجادِلُنا فِي قَوْمِ لُوطٍ (74) إِنَّ إِبْراهِيمَ لَحَلِيمٌ أَوَّاهٌ مُنِيبٌ (75) يا إِبْراهِيمُ أَعْرِضْ عَنْ هذا إِنَّهُ قَدْ جاءَ أَمْرُ رَبِّكَ وَ إِنَّهُمْ آتِيهِمْ عَذابٌ غَيْرُ مَرْدُودٍ (76)

ترجمه‌

و بتحقيق آوردند فرستادگان ما ابراهيم را بشارت گفتند خواهانيم براى تو سلامتى گفت سلامتى براى شما باد پس درنگ نكرد كه آورد گوساله بريان پخته‌اى را

پس چون ديد دستهاشان نميرسد بسوى آن نپسنديد آنها را و در دل جاى داد از آنها ترسى گفتند نترس همانا ما فرستاده شديم بسوى قوم لوط

و زن او ايستاده بود پس خنديد پس بشارت داديم او را به اسحق و از پس اسحق بيعقوب‌

گفت اى واى بمن آيا فرزند آورم با آنكه من پير زنم و اين شوهر من است كه پير مرد است همانا اين هر آينه چيزى است شگفت‌آور

گفتند آيا تعجّب ميكنى از كار خدا رحمت خدا و بركتهايش بر شما اهل خانه همانا او ستوده و بزرگوار است‌

پس چون رفت از ابراهيم ترس و آمد او را بشارت گفتگو ميكرد با ما در باره قوم‌

جلد 3 صفحه 96

لوط

همانا بود ابراهيم هر آينه بردبار غمخوار بازگشت كننده‌اى‌

ابراهيم روى گردان از اين همانا بتحقيق آمد فرمان پروردگار تو و همانا آينده است ايشانرا عذابى كه ردّ نخواهد شد.

تفسير

خداوند فرستاد بسوى حضرت ابراهيم عليه السّلام براى بشارت بولد ملائكه‌اى را و آنها چنانچه در مجمع از امام صادق عليه السّلام نقل نموده چهار نفر بودند جبرئيل و ميكائيل و اسرافيل و كرّ و بيل و پس از ورود سلام نمودند براى عرض تحيّت و دعاى بسلامتى آنحضرت و جواب شنيدند و چيزى طول نكشيد كه آنحضرت براى ايشان گوساله پاكيزه بريان پخته‌اى حاضر فرمود چنانچه عيّاشى ره از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه حنيذ يعنى پاكيزه بريان پخته و بعضى گفته‌اند حنيذ بريان شده بسنگ گرم كرده است و مناسب‌تر بودن معنى اوّل با مقام بر اهل خرد واضح است و نيز از آنحضرت روايت شده است كه حضرت ابراهيم بآنها فرمود بفرمائيد عرض كردند نميخوريم تا قيمت آنرا بفرمائى فرمود قبل از خوردن بسم اللّه بگوئيد و بعد از فراغت الحمد للّه حقّ آنرا ادا نموده‌ايد جبرئيل كه رياست بر سايرين داشت بآنها توجّه فرمود و گفت حقّ خدا اين است كه چنين كسى را خليل خود قرار دهد ولى باز حضرت ابراهيم ديد كه آنها دست بسوى غذا دراز ننمودند با آنكه بصورت بشر بودند و چون در آنزمان معمول بود كه اگر ميهمان از تناول غذاى ميزبان خود دارى مينمود علامت سوء قصد او بود چنانچه در اينزمان هم حمل بر تكبّر يابى مهرى ميشود لذا از آنها براى اين عمل خوشش نيامد و قدرى خائف شد كه مبادا اراده مكروهى داشته باشند ولى اظهار نفرمود با اينحال آنها احساس نمودند و براى اطمينان خاطر مبارك عرضه داشتند مترس ما ملائكه نزول عذابيم بقوم لوط و غذاى بشر را تناول نمى‌نمائيم در اين حال زوجه و دختر خاله آنحضرت ساره بنت لا حج حاضر و ايستاده بود اين گفتگو را شنيد و خنديد از خوشحالى كه ميهمانهاى ايشان ملائكه و مقرّبان درگاه الهى هستند يا براى تعجّب از حال قوم لوط كه عذاب بآنها نزديك شده و هنوز در غفلتند يا مراد آنستكه از ترس حائض شد چون ضحك گاهى باين معنى استعمال ميشود و از اين باب است كه ميگويند ضحكت الشجرة وقتى صمغ آن جارى يا شكوفه‌اش ظاهر گردد و در علل و عيّاشى ره‌

جلد 3 صفحه 97

از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه يعنى تعجّب نمود از قول آنها و در معانى و مجمع و عيّاشى ره از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه حائض شد و قمّى ره فرموده ضحكت يعنى حائض شد با آنكه مدّتها بود حيض نميديد و يائسه شده بود و بشارت دادند ملائكه او را از طرف خداوند بولادت حضرت اسحق و پس از او بولادت حضرت يعقوب از آنحضرت كه دو پيغمبر مرسل بودند و حضرت ابراهيم حضرت اسمعيل را از هاجر داشت ولى ساره اولاد نداشت و مأيوس شده بود لذا مخصوص ببشارت گشت و گفته‌اند خنده او بعد از اين بشارت بود و در آيه تقديم و تأخير شده است و در مجمع اين معنى را بروايت از امام باقر عليه السّلام نسبت داده است در هر حال بعد از اين بشارت ساره بر سبيل تعجّب و عادت زنانه بزبانش جارى شد اى واى بر من آيا ميشود من پير زن از اين شوهر پير مرد اولاد دار شوم با آنكه كاملا مطمئن بود كه اين امور در جنب قدرت الهى سهل است در علل از يكى از صادقين عليهما السلام نقل نموده كه ساره آنروز نود سال داشت و حضرت ابراهيم يكصد و بيست سال با اين وصف ملائكه باو گفتند آيا تعجّب مينمائى از قدرت خدا رحمت خدا و بركات او بر شما خانواده باد همانا خداوند مستحقّ ثنا و حمد است در افعالش، صاحب كرم و احسان است به بندگانش خصوصا بخانواده نبوّت و طهارت كه شمائيد و براى اين سؤال مقدّر شد كه اولاد او چهار صد سال بدست فراعنه معذّب باشند بوسائلى و بعدا تخفيفى در آن روى داد چنانچه عياشى ره از امام صادق عليه السّلام نقل نموده است و چون ترسيكه پيدا شده بود از دل حضرت ابراهيم خارج و مطمئن شد و بشارت باو رسيد شروع فرمود بگفتگوى با ملائكه در باره قوم لوط چون آن حضرت خاله زاده او بود چنانچه در سوره اعراف ذكر شد و حضرت ابراهيم بردبار و دلسوز و مهربان و غمخوار و اهل دعا و توبه و انابه بود و حتّى الامكان ميخواست آنها را از عذاب الهى نجات دهد و شرح گفتگوى آنحضرت با ملائكه كه بواسطه تكرار سؤال و جواب تعبير از آن بمجادله شده است در قصّه حضرت لوط بيايد انشاء اللّه تعالى و در خاتمه گفتگو ملائكه عرض كردند خوب است از اين معنى صرف نظر فرمائيد فائده ندارد قضا و حكم الهى جارى و حتمى شده است و قابل ردّ و شفاعت نيست.

جلد 3 صفحه 98

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


قالَت‌ يا وَيلَتي‌ أَ أَلِدُ وَ أَنَا عَجُوزٌ وَ هذا بَعلِي‌ شَيخاً إِن‌َّ هذا لَشَي‌ءٌ عَجِيب‌ٌ (72)

ساره‌ ‌گفت‌ اي‌ واي‌ ‌بر‌ ‌من‌ آيا ‌من‌ زايش‌ ميكنم‌ و حال‌ آنكه‌ پيره‌ زن‌ هستم‌ و ‌اينکه‌ شوهر ‌من‌ پير مرد ‌شده‌ محققا ‌هر‌ آينه‌ چيز عجيب‌ ‌است‌.

نظر ‌به‌ اينكه‌ ساره‌ ‌در‌ زمان‌ جواني‌ عقيم‌ ‌بود‌ و اولاد نميآورد چه‌ رسد ‌در‌ سن‌ پيري‌ ‌که‌ گفتند نود و هشت‌ سال‌ ‌ يا ‌ نود و نه‌ سال‌ ‌از‌ سن‌ ‌او‌ گذشته‌ ‌بود‌ و چون‌ خداوند قبلا بابراهيم‌ اسماعيل‌ ‌را‌ عطا فرمود ‌از‌ هاجر، ساره‌ بسيار غمنده‌ شد و تقاضا كرد ‌از‌ ابراهيم‌ ‌که‌ هاجر ‌را‌ ببرد جايي‌ ‌که‌ بسيار دور ‌باشد‌ ‌که‌ نزد ‌او‌ نباشند و حضرت‌ ابراهيم‌ ‌عليه‌ السّلام‌ مأمور شد ‌که‌ تقاضاي‌ ‌او‌ ‌را‌ اجابت‌ فرمايد ‌آنها‌ ‌را‌ ‌در‌ جنب‌ كعبه‌ معظمه‌ ‌که‌ شرحش‌ ‌در‌ سوره‌ و الصافات‌ بيان‌ ‌شده‌ و ‌در‌ سوره‌ ابراهيم‌ و اختلافي‌ ‌بين‌ مسلمين‌ و يهود ‌است‌ ‌که‌ اسماعيل‌ مقدم‌ بوده‌ ‌ يا ‌ اسحق‌ و شواهدي‌ ‌از‌ قرآن‌ ‌بر‌ تقدم‌ اسمعيل‌ داريم‌ يكي‌ ‌در‌ مقام‌ وصاياي‌ يعقوب‌ ‌که‌ ميفرمايد بابناء ‌خود‌ إِذ قال‌َ لِبَنِيه‌ِ ما تَعبُدُون‌َ مِن‌ بَعدِي‌ قالُوا نَعبُدُ إِلهَك‌َ وَ إِله‌َ آبائِك‌َ إِبراهِيم‌َ وَ إِسماعِيل‌َ وَ إِسحاق‌َ الاية بقره‌ ‌آيه‌ 127، و يكي‌ ‌در‌ مقام‌ دعاء ابراهيم‌ و شكر گذاري‌ ‌او‌) الحَمدُ لِلّه‌ِ الَّذِي‌ وَهَب‌َ لِي‌ عَلَي‌ الكِبَرِ إِسماعِيل‌َ وَ إِسحاق‌َ ابراهيم‌ ‌آيه‌ 31، و ‌غير‌ اينها و اخبار ائمه‌ اطهار [ع‌] قالَت‌ يا وَيلَتي‌ ‌از‌ روي‌ تعجب‌ ‌که‌ نميشود زن‌ عقيم‌ فرسوده‌ مسنّه‌ زايش‌ كند ‌گفت‌ واي‌ ‌بر‌ ‌من‌ أَ أَلِدُ وَ أَنَا عَجُوزٌ چگونه‌ ميشود ‌اينکه‌ امر تحقق‌ پيدا كند ‌با‌ اينكه‌ ‌بر‌ حسب‌ عادت‌ محال‌ ‌است‌.

وَ هذا بَعلِي‌ شَيخاً و شوهرم‌ ‌هم‌ قواي‌ بدنيه‌اش‌ ‌از‌ دست‌ رفته‌ و قواي‌ ‌او‌ كاسته‌ ‌شده‌ بالاخص‌ قوه‌ توليد و تناسل‌ ان‌ّ ‌هذا‌ ‌که‌ ‌از‌ دو طرف‌ مانع‌ موجود ‌است‌ لَشَي‌ءٌ عَجِيب‌ٌ بسيار مورد تعجب‌ ‌است‌.

90

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 72)- همسر ابراهیم «ساره» که با توجه به سن زیاد خود و همسرش سخت از دارا شدن فرزند مأیوس و نومید بود، با لحن بسیار تعجب آمیزی «فریاد کشید که ای وای بر من! آیا من فرزند می‌آورم در حالی که پیرزنم، و شوهرم نیز پیر است، این مسأله بسیار عجیبی است»!؟ (قالَتْ یا وَیْلَتی أَ أَلِدُ وَ أَنَا عَجُوزٌ وَ هذا بَعْلِی شَیْخاً إِنَّ هذا لَشَیْ‌ءٌ عَجِیبٌ).

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

  1. تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی

منابع